یادداشت‌های مسعود شکری

سلام خوش آمدید

یکی از روایت­‌هایی که شاید زیاد شنیده باشیم و هر بار که می­‌شنویم از یک طرف حس خوبی به ما می­‌دهد و از طرف دیگر یادآور یک هشدار به ما می­‌شود، روایتی است که در ادامه مرور می­‌کنیم:

حسن بن جهم می­‌گوید: به حضرت ابی‌الحسن (امام رضا یا امام کاظم علیهما سلام) عرض کردم:

  • ۰ نظر
  • ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۱۵:۵۱
مسیر حرفه‌ای شدن در مدیریت منابع انسانی

یکی از بهترین راه­‌های یادگیری، نشستن پای صحبت کسانی است که در مسیر قدم برداشته‌­اند و پس از طی مسیر، اینک به دنبال کسانی که در اول راه هستند، آمدند تا دست آنها را نیز بگیرند و با خود ببرند. خانم دکتر سونیا جلالی یکی از این اساتید است. امروز در وبینار رایگانی که ایشان برگزار کرده بودند، شرکت کردم. «چطور به یک فرد حرفه­‌ای در حوزه مدیریت منابع انسانی تبدیل شویم؟»، عنوان این وبینار بود.

درس‌هایی از سریال سرقت پول (Money Heist)

زیاد اهل فیلم و سریال نیستم ولی اگه چیز خوبی پیدا کنم، خیلی پیگیرم. به پیشنهاد یکی از دوستان بعد از سریال فرار از زندان، سریال سرقت پول رو شروع کردم و خیلی زود چهار فصلش رو تموم کردم. فیلمِ خوب هم مثل کتاب خوب می تونه تأثیرگذار و درس‌آموز باشه. با خودم گفتم درس‌ها و نکاتی که از این سریال یاد گرفتم رو بنویسم:

دفتر پیداشدگان

این عکس را در اولین سفر متأهلی که به مشهد رفتم، گرفتم. در آخرین لحظاتی که در حرم بودم، هنگام وداع، خودم را در کنار این در یافتم. گویی که خودم را و حتی همسرم را در همین حرم پیدا کردم.

ابهام در فهم علیت‌ها

اساس پیچیدگی به روابط علّی برمی­گردد. اگر در مسئله­ای، روابط علّی معلولی مشخص باشد، دیگر پیچیدگی ندارد. حال این روابط چگونه می‌تواند مبهم و غیرقابل فهم باشد؟

خلاصه‌ای از مقاله "تفکر سیستمی: بررسی و تجزیه و تحلیل کتاب سنجی"

در این متن به خلاصه مقاله زیر پرداخته خواهد شد:

Systems Thinking: A Review and Bibliometric Analysis

این مقاله یکی از بهترن مقالات مروری در حوزه تفکر سیستمی است که در سال 2020 منتشر شده است.

بهانه‌ای برای شروع
بسم الله الرحمن الرحیم

از همان سال های دبیرستان (یعنی حدود 1388 تا 1392) شروع به ساخت وبلاگ کرده بودم و گاهی اوقات چیزهایی می نوشتم و یا مطالب مفیدی که در سایت ها و وبلاگ های دیگر می دیدم، بازنشر می کردم. حتی با ورود به دانشگاه، در سال اول که در همان حال و هوای دانشجویی بودم، نفر اول وبلاگ نویسی شدم (با وجود اینکه لب تاب هم نداشتم). اما با گسترش شبکه های اجتماعی و گروه ها و کانال ها، دیگر وبلاگ نویسی از دور خارج شد (حداقل برای من!). البته همچنان این ایده وجود داشت ولی با مسئله کمال گرایی گره خورده بود و در ذهنم این طور نقش بسته بود که اگر میخواهی وبلاگ یا سایتی داشته باشی، باید بهترین وبلاگ و سایت باشد. لذا همین دو عامل باعث شد که تا اکنون کاری نکنم و چیزی ننویسم.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۱ تیر ۰۱ ، ۱۳:۴۳
یادداشت‌های مسعود شکری