بهره بردای از ظرفیت‌ها | محمدرضا شعبانعلی

بهره بردای از ظرفیت‌ها | محمدرضا شعبانعلی

این مطلب را در سایت شخصی محمدرضا شعبانعلی خواندم و به نظرم خیلی جالب بود. خلاصه‌ای از آن مطالب را اینجا ذکر می‌کنم. البته توصیه می‌کنم اگر وقت داشتید، حتما اصل مطلب را بخوانید. البته در متن زیر دخل و تصرفی نیز داشتم:

 

بهره بردای از ظرفیت‌ها اصلا یعنی چه؟

اگر کسی با یک خودرو سواری با ظرفیت ۵ سرنشین، به محل کار خود می‌رود و هر چهار صندلی دیگر خالی است، می‌توان گفت که تنها از ۲۰ درصد ظرفیت این خودرو بهره برداری شده است.
همچنین اگر خودرویی که می‌تواند تا ۳۰۰ کیلومتر در ساعت سرعت برود، در اتوبان‌های تهران با سرعت متوسط ۸ تا ۱۰ کیلومتر در ساعت به بدبختی و بیچارگی در حال حرکت است عملاً درصد کمی از ظرفیتش مورد بهره برداری قرار گرفته است.
اگر کسی مهندسی برق خوانده و امروز یک سمت مدیریتی در یک شرکت پخش لبنیات دارد، احتمالاً بخش عمده‌ای از دانشی که در دانشگاه آموخته است مورد بهره برداری قرار نگرفته است.

اگر این مثال‌ها را مصداق‌هایی از عدم بهره برداری از ظرفیت‌ها در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم که قسمت عمده‌ی آه و ناله‌هایی که ما این روزها از بسیاری از انسان‌های بازنده می‌شنویم، از همین جنس است. دقت کنید که انسان بازنده با انسانی که باخته تفاوت دارد. دومی، با اتفاقی ناگوار در زندگی مواجه شده و اولی، خود به ذاته، یک موجود ناگوار است. از همان‌هایی که مرده‌شان در زیر خاک، می‌تواند مفیدتر باشد تا زنده‌شان بر روی زمین.

 بعضی از جملات این انسانهای بازنده را برای شما مرور کنم:
* من حرام شده‌ام. حق‌ام اینجا نبود. من اگر آمریکا بودم، الان به جای دلالی کامپیوتر در مغازه‌ها، حداقل عضو هیات مدیره‌ی Cisco بودم.
* من حرام شده‌ام. این همه درس مهندسی برق خوانده‌ام، الان از دانش و سوادم استفاده نمی‌شود. قدر من را نمی‌دانند.
* من حرام شده‌ام. من الان نباید کارشناس ساده‌ی یک شرکت باشم. آن احمقی که مدیر است، در بهترین حالت، نمی‌تواند توالت خانه‌ی من را هم به صورت درست بشوید.
* اگر همچنان در شرکت اولی مانده بودم، الان حداقل مدیرعامل بودم. تقصیر آن دوست احمقم هست که جلویم را گرفت و نگذاشت به آنجا بروم.
* دانشجوی دکتری را استخدام کرده‌اند و فقط به اندازه یک لیسانس از او کار می‌خواهند. اصلا آنها قدر مرا نمی‌دانند و نمی‌توانند از ظرفیت‌های من استفاده کنند.

 

سوال اول: آیا ممکن است فردی در شرایطی قرار بگیرد که بخشی از ظرفیت‌هایش مورد استفاده قرار نگیرد؟
- بله. ممکن است. هر یک از ما در هر مقطع زمانی در زندگی، احتمالاً بخشی از ظرفیت‌هایش مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

سوال دوم: آیا من حق دارم از اینکه ظرفیت‌هایم مورد استفاده قرار نگرفته، گله مند باشم؟
من فکر می‌کنم کسی می‌تواند این حرف را بزند و این گلایه را مطرح کند که لااقل خودش، در این زمینه عُرضه و لیاقت و شعور و شایستگی نشان داده باشد و اثبات کرده باشد که مفهوم بهره برداری حداکثری از ظرفیت را با روح و جان خود می‌فهمد.

 

یک مثال: مدیر بخش خصوصی که حقوق کارمند را از جیب خود و نه بیت المال پرداخت می‌کند، وقتی می‌بیند که کارمندش به هر دلیل، چند ساعت بیکار است، احساس درد و رنج می‌کند و فشار روانی زیادی را تحمل می‌کند. حالا هر مدیری به سبکی می‌خواهد این فشار را کاهش می‌دهد:
- مدیری که شایسته و توانمند باشد، ممکن است از کارمند بخواهد که آن ساعت‌ها را صرف مطالعه، یادگیری، تنظیم یک گزارش توجیهی، بازدید از یک واحد کارگاهی یا فروشگاهی، تماس گرفتن با چند مشتری مهم و کلیدی یا هر کار مفید دیگری پر کند که در حالت عادی، انجام نمی‌شوند یا اولویت کمتری دارند.
- مدیری که کمی بیمار یا خام باشد، نمی‌تواند از این ظرفیت‌های آزاد به خوبی استفاده کند. اما انقدر می‌فهمد که چیزی در حال هرز رفتن است. بنابراین ممکن است کارمند را به کارهای بیهوده وادار کند. مثلاً از کارمندها بخواهد که زونکن‌های طبقه‌ی اول را به طبقه‌ی دوم منتقل کنند و زونکن‌ها آنجا بمانند تا چند روز دیگر که چند کارمند دیگر بیکار ماندند، از آنها بخواهد تا زونکن‌ها را دوباره از طبقه دوم به طبقه‌ی اول بازگردانند.
دغدغه هر دو بهره برداری از ظرفیت‌هاست.

 

حال به سراغ زندگی شخصی و تصمیم‌های شغلی خودمان برویم.
ما تا چه حد، به ظرفیت‌ها و بهره برداری کامل از آنها توجه داریم. ظرفیت‌های آزاد، چقدر آزارمان می‌دهد؟ آیا اصلاً برایمان مهم است که ظرفیت واقعی چقدر است؟
یک مثال: ما تا چه حد از ظرفیت‌های موبایل خود استفاده می‌کنیم؟ آیا فقط زنگ زدن و اینستاگرام چک کردن؟ اصلا با تمامی ظرفیت‌های موبایل خودمان آشنا هستیم؟

ذهنیت اکثریت ما بر بهره برداری حداقلی استوار است. فقط به اندازه‌ای از یک ابزار استفاده می‌کنیم که به هزینه‌ای که برایش پرداخت کرده‌ایم بیرزد.

 

یک مثال دیگر: منشی یک شرکت، دارای مدرک کارشناسی است و الان با حقوقی که به نظر خودش کم است، در حال فعالیت است. او هر روز، نامه‌ها و ایمیل‌های شرکت را تایپ می‌کند و آنها را ارسال یا طبقه بندی می‌کند و طبیعتاً کارهای دیگر را هم انجام می‌دهد.
بخشی از وقت آزاد این فرد، به تماس های شخصی میگذرد. بخش آزاد دیگر، به صحبت و درد و دل با دوستان و همکاران. بخشی هم به گلایه از روزگار که دانش و توان و استعدادش هرز رفته.
این منشی می‌تواند در ساعات آزاد خود، به مطالعه‌ و ترجمه‌ی دقیق نامه‌ها برای خودش بپردازد یا با تهیه کردن یک کتاب اینکوترمز، معنای اصطلاحاتی مانند FCA و FOB و … را بیاموزد. حتی می‌تواند با بررسی دقیق‌تر L/C ها، بندهای مختلف اعتبار اسنادی را بشناسد و بعد از مدتی، مبانی بازرگانی خارجی را بهتر و دقیق‌تر درک کند.
اما اگر چنین فردی دائماً از حقوق پایین و ساعات کار و اینکه کپی گرفتن در شأن او نیست، صحبت کند، با کمال تاسف باید گفت که اتفاقاً آنچه دارد همین الان هم بالاتر از شأن اوست و اگر تکنولوژی کمی پیشرفت کند و بخش بیشتری از این کارها اتوماتیک شوند، او باید برای دریافت همین حقوق هم، التماس کند.

همه‌ی ما، قبل از اینکه به فکر این باشیم که دیگران از ما، به عنوان یک ظرفیت در دسترس به اندازه‌ی کافی بهره برداری نکرده‌اند و احساس تلف شدن کنیم، به این سوال فکر کنیم که آیا خودم، از ظرفیت‌های در دسترس خودم به صورت کامل استفاده کرده‌ام؟

 

به بیان دیگر، عادت اول از کتاب «هفت عادت مردمان موثر» را باید مدنظر قرار دهیم و فعالانه عمل کنیم. به جای اینکه منفعل باشیم و بگوییم بقیه از ظرفیت های من استفاده نکردند، به فکر این باشیم که خودمان چقدر از ظرفیت‌هایی که در خودمان سراغ داریم، استفاده کردیم...
 


لینک های مفید:
۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یادداشت‌های مسعود شکری
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
پیوندها
بایگانی