یادداشت‌های مسعود شکری

سلام خوش آمدید

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر انتقادی» ثبت شده است

فقط یکی را انتخاب کن

گاهی بهترین ابزار برای شناخت خودمان، نه داده‌های علمی است و نه مشاوره‌های بیرونی، بلکه فقط یک سؤال ساده است؛
سؤالی که ذهن را وارد موقعیتی فرضی می‌کند و ما را وامی‌دارد از عمق ناخودآگاه‌مان پاسخ بدهیم.
به این سناریوها، تجربه‌های ذهنی یا آزمایش‌های فکری گفته می‌شود. تمرین‌هایی خلاقانه برای روشن کردن زوایای تاریک فکر و احساس.

📎 اگر با مفهوم تجربه‌های ذهنی آشنا نیستید، اینجا را بخوانید.

اکنون، یکی از همین تجربه‌ها را با هم مرور کنیم:

  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۰۴ ، ۱۲:۵۲
تجربه های ذهنی | چیستی و فهرست

تجربه‌های ذهنی یا Thought Experiments، یکی از ابزارهای قدرتمند در پرورش تفکر، خلاقیت، و تحلیل ذهنی هستند. این تجربه‌های ذهنی خاص، در واقع نوعی تمرین‌های ذهنی ساخت‌یافته به‌شمار می‌آیند که از طریق طراحی سناریوهای فرضی، ما را وادار می‌کنند تا فراتر از چارچوب‌های رایج فکر کنیم، فرضیات‌مان را به چالش بکشیم و زوایای پنهان یک مسئله را کشف کنیم.

ادم بزرگ‌ها و اعداد | درسی از شازده کوچولو

کتاب شازده کوچولو را شاید همگی شنیده، خوانده و یا پادکست آن را گوش کرده باشیم. این بار که برای چندمین بار آن را می‌خواندم، قسمت‌هایی از آن برایم جالب بود که تاکنون با دقت به آن توجه نکرده بودم.

  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۰:۰۰
عادت متوسط و معمولی بودن

معمولا اول هر سال تب و تاب برنامه ریزی شدت می یابد و با آغاز سال جدید و فصل نو، تصمیم برای نو شدن و تازه شدن می گیریم. حتما لیست بلندبالایی از اهداف برای سال بعد می چینیم و احتمالا برای رسیدن به این اهداف باید عادت های جدیدی هم ایجاد کنیم؛ چرا که با همان عادت های قدیمی نمی توان توقع دستاورد جدیدی داشته باشیم.

  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۴ ، ۱۰:۰۰
معنای نصیحت واقعی

وقتی می‌خواهیم کسی را نصیحت کنیم، معمولاً خیلی وقت‌ها اینطور فکر می‌کنیم که باید به نقطه ضعف‌هایش اشاره کنیم و از او انتقاد کنیم. البته که خیلی وقت ها هم با دلسوزی این کار را انجام می‌دهیم اما واقعیت این است که نصیحت درست، اصلاً اینطور نیست. آیت‌الله جوادی آملی در معنای نصیحت واقعی فرمایشی دارند:

وای بر کم فروشان

سر کلاس بودیم. استاد کمی دیر به کلاس رسید. اول که خیلی عذرخواهی کرد و گفت که چه مشکلی برایش پیش آمده است. بعد هم آن چند دقیقه را جبران کرد. درسش هم به گونه‌ای بود که هر لحظه‌اش قابل استفاده بود. حتی خندیدن‌ها و مزاح کردن‌ها برای اینکه فضای کلاس شاداب باشد، همراه با حکمت و درس بود... در همان جلسه‌ای که کمی دیر رسیده بود، نکته‌ای از قرآن برایمان گفت که «وای بر کم فروشان...»... این آیات را که قبلا خوانده بودیم ولی فکر نمی‌کردیم که مصداق این آیات شاید خودمان هم باشیم... مگر ما تاجر، فروشنده یا کاسب هستیم که کم فروشی کنیم؟

یادداشت‌های مسعود شکری