شریفه بنت الحسن (علیها سلام)

شریفه بنت الحسن (علیها سلام)

امسال برای اولین بار مسیر حله را برای پیاده روی انتخاب کرده بودیم. شب در منزل یکی از برادران عراقی ماندیم. آنجا پذیرایی مفصلی از ما شد. حمام و وای فای هم داشت (این دو عامل در انتخاب مبیت بسیار تاثیرگذار است). سه تن از همشهری های عزیز اصفهانی مون هم در آن منزل بودند. صبح موقع رفتن، گفتند که جلوتر که بروید، مزار شریفه بنت الحسن (1) است. یک خیابان فرعی است ولی ماشین مجانی آنجا هست، حتما بروید و زیارت کنید که صاحب کرامت فراوانی است.

بعد از نماز صبح حرکت را شروع کردیم تا اینکه به همان خیابان فرعی رسیدیم. چند ون آنجا بود. تا به آنها رسیدیم یک ماشین سوای شاسی بلند رسید. از او پرسیدیم میخواهیم به شریفه بنت الحسن برویم. اول گفت 5 هزار دینار می گیرد ولی خانمی که از ماشین پیاده شد، صحبتی به او کرد و به ما گفت مجانی است، بروید سوار شوید.

نزدیک حرم که رسیدیم، در و دیوار حرم پر بود از بنرها و پارچه ها و نوشته هایی که همگی تقدیر و تشکر از سیده شریفه بود، به خاطر اینکه حاجت روا شده بودند. یکی بچه دار نمی شده، یکی مریض داشته، دیگری برای ازدواج آمده بود و...

زیارت را انجام دادیم، اندکی استراحت کردیم، طعامی خوردیم و آماده حرکت شدیم. ولی برای برگشت ماشین پیدا نکردیم. جمعیت زیادی بودند که میخواستند برگردند و ماشین ها خیلی کم بود و سریع پر می شد. بالاخره یک ون پیدا کردیم و سوار شدیم ولی قبل از حرکت تا فهمید ایرانی هستیم، گفت فقط دینار قبول می کند و متوجه شدیم که اصلا مسیرش به طویریج ختم می شود. لذا پیاده شدیم و منتظر ماشین دیگری شدیم. بالاخره یک ماشین (شبیه نیسان البته کمی بزرگتر) پیدا شد. از مقصد پرسیدیم که آیا به طریق حله به کربلا می رود، پاسخ داد بله. چند بار سوال کردیم تا مطمئن شویم و سوار شدیم.

در طی مسیر، متوجه شدیم که گویا مسیر دیگری را می رود و اشتباهی است. چون در راه رفت اصلا از این مسیر نیامدیم و چرا اینقدر طولانی شد. در آن ماشین، یک ایرانی هم نبود که از او بپرسیم. بالاخره رسیدیم به طریق اصلی. از ماشین پیاده شدیم، دیدیم این خیابانی که از آن به مسیر اصلی آمدیم، فلش زده است که: به سمت مزار حمیده بنت امام کاظم!

ما از شریفه بنت الحسن رفته بودیم، از حمیده بنت امام کاظم سردرآوردیم. به هر ترتیب وارد مسیر شدیم. یک چایی عراقی خوردیم. از موقعیت مان پرسیدیم. گفتند 10 کیلومتر دیگر مانده تا شریفه!!!

خوب که سرحساب شدیم، فهمیدیم که ما را عقب تر از جایی آورده که ما روز قبل پیاده روی را شروع کرده بودیم. پرسیدیم که ماشین برای رفتن به طویریج هست، گفتند باید جلوتر بروید تا به گاراج برسید. به راه افتادیم تا رسیدیم به گاراج ولی ماشین ها همه پر بودند. لب خط ایستادیم، باز هم کسی نمی ایستاد. یک ایرانی هم در آن جا نبود. هوا خیلی گرم شده بود. گویی آفتاب نه تنها با زاویه 90 درجه و عمود بر زمین، بلکه دیگر با زمین مماس شده بود.

بچه ها شوخی می کردند که پس این سیده شریفه، اینگونه حاجت می دهد؟ ما را اینقدر دور کرده است؟ در گرما نگه داشته است! سال بعدی باید یک بنر بزنیم که پارسال آمدیم اینجا و بدبخت شدیم...

بعد از حدود نیم ساعت معطلی زیر آفتاب، یک تریلی مخصوص حمل گاز (البته به عربی می شود غاز، حال اینکه به گاز می گویند غاز، پس به غاز چه می گویند، بماند) رد می شد که یکی از بچه ها همین طوری دست بلند کرد. جلوتر رفت و ایستاد. فکر کردیم کاری دارد ولی سرش را از پنچره بیرون کرد و به ما اشاره کرد. گفتیم طویریج می روی؟ گفت چند نفر هستید؟ گفتیم 5 نفر. گفت بیاید بالا!

سوار تریلی شدیم. 5 نفر به راحتی جا شدیم. سه نفر عقب صندلی راننده، دو نفر هم در صندلی کنار راننده (مثل سریال ارسطو در پایتخت)؛ کولر را هم زده بود و چقدر خنک بود. در آن گرما خیلی می چسبید. کمی که حرکت کرد، گفت این ماشین تا 7 کیلومتری کربلا می رود. ما که می خواستیم تا 25 کیلومتری کربلا برویم، تا این را شنیدیم، با توجه به گرمی هوا وسوسه شدیم و قرار شد که تا آخرین جایی که می رود، پیاده شویم.

راننده کمی فارسی می دانست. گفت تا حالا 14 بار به مشهد رفته است. چند با به شمال و چالوس و نمک آب رود و... ( ما به دنبال ترجمه نمک آب رود به عربی بودیم و تنها عبارتی که پیدا کردیم، این بود: ملح ماء بحر)

راننده گفت می دانید چرا بین این همه جمعیتی که منتظر ماشین بود، برای شما ایستادم؟ می توانستم 5 نفر دیگر را ببرم. گفت چون دیدم شما اینجا غریب هستید. راه را نمی شناسید. احتمالا پول عراقی هم ندارید و اگر هم داشته باشید راننده ها به خاطر ایرانی بودن شما، خیلی گران با شما حساب می کنند...

از او پرسیدیم که آیا خادم حرم است؟ (به خاطر ماشین مخصوصش) گفت: نه، من خادم زوار هستم، من محب خدام زوار هستم و اشک در چشمانش حلقه زد و دیگر نتوانست چیزی بگوید.

همچنان در حرکت بودیم که به ترافیک خیلی سنگینی خوردیم. البته طرف دیگر جاده، ماشین کمتری می آمد و نصف دیگرش هم بعضی ها پیاده می رفتند. راننده پیچید به لاین مخالف که سرباز جلویش را گرفت. راننده گفت این ماشین گاز است و باید زودتر به کربلا برسد. سرباز یک بررسی کرد و از مافوق خود پرسید و بالاخره اجازه صادر شد و ما در تریلی زیر باد کولر در لاین مخالف با سرعت بسیار و بوق های ممتدی که راننده می زد، در حال حرکت بودیم. ( یکی از ملزومات استفاده از ماشین در عراق، توانایی بوق زدن است و شاید هنگام اخذ گواهینامه، تست بوق زدن هم از آنها بگیرند، البته اگر کلا گواهینامه ای در کار باشد که بعید می دانم)

به 7 کیلومتری کربلا رسیدیم و آخرین جایی که تریلری قرار بود بیاید. از راننده خیلی خیلی تشکر کردیم (معمولا از هر راننده ای که میخواهند تشکر کنند، می گویند خدا یک ماشین بزرگتر به تو بدهد، ولی ماشین این بنده خدا خیلی خیلی بزرگ بود و بزرگ تر از این جا نداشت، احتمالا باید دعا می کردیم که خدا یه هواپیما به او بدهد). پیاده شدیم و آن وقت بود که تازه شدت گرما را فهمیدیم، حدود 45 درجه بود.

نزدیک ظهر بود و خودمان را به موکبی رساندیم برای نماز و ناهار. کمی هم استراحت کردیم تا هوا خنک تر شود تا بتوانیم ادامه پیاده روی را برویم. آخر سر که از موکب بیرون می آمدیم، نگاه مان به سردر موکب افتاد: موکب سیده شریفه بنت الحسن!

آری، ما دنبال یک ماشین سواری کوچک بودیم که تا 25 کیلومتری کربلا برسیم و کرایه هم بدهیم ولی سیده شریفه لطف کردند و یک ماشین بزرگ کولر دار که آرزوی همه ما بود که روزی سوار این ماشین ها بشویم، برای ما فرستاد و همراه با کولر ما را تا 7 کیلومتری کربلا برد.


پی نوشت ها:

1- شاید نام سیده شریفه (س) برای بسیاری از ایرانیان غریب باشد و حتی کمتر کسی حین سفر به عتبات، به زیارت ایشان مشرف شده باشد. حرم سیده شریفه (س) دختر امام حسن (ع) در ۳۰ کیلومتری شهر کربلا و در ۹ کیلومتری از شهر حله قرار دارد. این مزار، مورد توجه بسیاری از عراقی‌ها از شیعه و سنی است و بسیاری از آنها برای درمان بیماری و برآورده شدن حاجات به ایشان متوسل می‌شوند؛ تا جایی که این حرم معروف به حرم طبیب اهل بیت (ع) است. در میان مردم عراق چنین مشهور است که شخص مدفون در این بقعه، شریفه دختر امام حسن(ع) است. فردی که با کاروان اسرای کربلا همراه بوده است. اما درباره اینکه فرد مدفون در این مزار چه کسی است، نظرات مختلفی وجود دارد. (اینجا را ببینید)

شریفه 3   شریفه2   شریفه 4   ختم سیده شریفه

 


پیوست ها:
۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یادداشت‌های مسعود شکری
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
پیوندها
بایگانی