دعای مستجاب فرعون
نیل با آن عظمت خشکیده بود. گویی عذاب نازل شده است. بی آبی و قحطی مصر را بیچاره کرده بود تا جایی که کودکان از تشنگی جان به لب شده بودند. بزرگان، یاران و لشکریان فرعون گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند که این موضوع مهم را به فرعون بگویند و از او که خداوندگارشان بود، درخواست کمک کنند.
- دربان اعظم فرعون: عالیجناب، نمایندگانی از بزرگان و لشکریان مصر اجازه ورود می خواهند.
- فرعون: داخل شوند.
- نماینده لشکریان: ای خداوند بزرگ مصر، ای فرعون بزرگ، عالیجناب به دادمان برسید. نیل خشکیده است. دیگر آبی ندارد. اگر اینطور ادامه پیدا کند، همگی هلاک خواهیم شد. به داد بندگان خود برسید.
فرعون چهره در هم کشید. اندکی تأمل کرد و گفت:
- اکنون به خانه هایتان بروید و دنبال کارتان بروید. من چارهای خواهم اندیشید و فردا باران خواهد آمد و مشکل بیآبی برطرف خواهد شد.
بزرگان یکی یکی مجلس را ترک کردند. نگاهی سنگین به فرعون داشتند و در دلهایشان شک و تردید موج میزد. نمیدانستند که چقدر به این حرف فرعون میتوانند اعتماد کنند. آیا فردا باران خواهد آمد؟
شب فرارسید. فرعون دربان و محافظ ارشد خود را صدا زد. لباس مردم عادی را خواست. با لباس مبدل به همراه آن دو راهی شهر شد و به نزدیک نیل رسید. از آن دو خواست که همان جا بمانند. راهی میدان رود نیل شد که خشکیده بود. جایی ایستاد که کسی او را نبیند. به سجده افتاد. دستانش را رو به آسمان بلند کرد و گفت:
- خدایا! من میدانم که هیچ کس جز تو نمیتواند آب نیل را بالا بیاورد، قدرت دست توست. من کارهای نیستم. پس تو خود بر ما آب بفرست و نیل را پر از آب کن.
از جای بلند شد. کمی آنجا قدم زد و رفت. آن شب نتوانست به خوبی بخوابد. مدام از خواب میپرید تا اینکه بالاخره صبح شد.
میز صبحانه فرعون را آماده کرده بودند. از راه رسید و روی صندلی مخصوصش نشست. همین که دست برد تا اولین لقمه را در دهان بگذارد، دربان اعظم سراسیمه رسید و اجازه ورود خواست.
- فرعون: چه شده که اول صبح نمیگذارند لقمهای در دهان بگذاریم.
- دربان اعظم: خبر مهمی است عالیجناب، عذرخواهم!
یکی از بزرگان وارد شد و به دست و پای فرعون افتاد.
- ای خداوند مصر، از تو ممنونیم، گره کار ما را حل کردی. امروز نیل پر از آب شده است و امواج آن روی هم میغلطند. درود بر تو! یک بار دیگر ما را نجات دادی...
آنچه که خواندیم، داستان کوتاهی بود که برداشتی از یک حدیث درباره استجابت دعای فرعون بود. شیخ صدوق (رحمت الله علیه) در کتاب «من لا یحضره الفقیه» این روایت را نقل کرده است. در ادامه حدیث اینطور فرموده است که:
«نباید از مستجاب شدن دعاى فرعون تعجب کرد، زیرا خداوند استجابت دعا را مقیّد به ایمان و عدالت شخص داعى نکرده است، بلکه فرموده «اجیب دعوة الدّاع اذا دعان» یعنى حاجت هر حاجتمند که مرا بخواند و از من بخواهد (در صورت مصلحت) برآورده مىکنم، و لفظ «داع» بدون قید و شرط است». (+) (+)
شاید اطمینان به خدا و خود را هیچ کاره دانستن و اخلاص در دعا، باعث اجابت دعای فرعون شده است. برخی از ما معمولا وقتی که دعا میکنیم همه اسباب را در نظر میگیریم، به دست همه چشم داریم، در کنار آن دعا هم میکنیم. اطمینان بیشتری نسبت به اسباب داریم نسبت به خدا. مثلا مریضی داریم، آن قدر به پزشک اعتماد داریم که به احتمال زیاد مریضمان را مداوا کند و در کنارش هم دعا میکنیم.
اضطرار و قطع امید از عوامل ظاهری
یکی از شرایط اجابت دعا آن است که انسان به کلی چشم از عالم اسباب برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد و همه چیز را از آنِ او بداند و حل هر مسأله ای را به دست او ببیند. هنگامی که چنین دیدی پیدا کرد، دعایش مستجاب می شود. کسی که تمام درهای عالم اسباب را به روی خود بسته دید و از هر نظر درمانده و مضطر گردید، آن هنگام است که خداوند نور امید را در دل او روشن می کند.
قرآن می فرماید: أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یکشِفُ السُّوءَ
کیست که درمانده را چون وی را بخواند اجابت کند و گرفتاری را برطرف می سازد.
آوردن قید «اضطرار» در آیه برای آن است که در حال اضطرار دعای دعا کننده از حقیقت برخوردار است. چون تا انسان مضطر نشود، دعای او حقیقت و واقعیت پیدا نمی کند.
آوردن قید «اذا دعاه» در آیه فوق برای آن است که بفهماند وقتی دعا را مستجاب می کند که دعا کننده به راستی او را بخواند، نه این که در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهری ببندد. بنابراین، دعای انسان زمانی مستجاب می شود که بداند هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند گره از کارش بگشاید.
مرحوم علّامه طباطبایی (ره) با استفاده از دو آیه شریفه «وَ إِذا سَأَلَک عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» و «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ» می فرماید:
در استجابت دعا دو چیز لازم است:
۱- طلب و خواستن حقیقی که از لفظ ادعوا استفاده می شود؛
۲- فقط از خداوند بخواهد که از لفظ «عنّی» در آیه دیگر استفاده می شود.
بنابراین، اگر در کنار دعا به اسباب دیگر اعتماد کند، از خدا نخواسته و کلمه «عنّی» محقق نشده است. (+)
در پایان بگوییم که:
خدایا! هر چند که نامه عمل مان سیاه است ولی ما مثل فرعون گردنکشی و طغیان نکردهایم. آبروی فرعون را خریدی که خالصانه به درگاهت آمد و از تو خواست و به تو اعتماد کرد و جوابش دادی. ما نیز دست به درگاه تو بالا آوردهایم و میدانیم که اگر تو نخواهی هیچ کاری از این اسباب برنمیآید و همه کاره تویی... پس دعای ما را هم اجابت کن.