یادداشت‌های مسعود شکری

سلام خوش آمدید
درس‌هایی از نهج‌البلاغه (1)

از ظهر تا ساعت 19:30 سرکلاس بودم. خسته و کوفته به اتاق برمی‌گشتم که یادم آمد دوشنبه شب‌ها استادمان (دکتر مرتضی جوانعلی آذر) از ساعت 20 تا 21 جلسه نهج‌البلاغه خوانی دارند. از طرف دیگر، یکی از دوستان که ارشد نهج‌البلاغه می‌خواند،‌ دنبال موضوع برای پایان نامه بود، با خودم گفتم به جلسه دکتر بروم و هم از مطالب استفاده کنم و هم آن موضوع را مطرح کنم. دکتر سر ساعت آمد. ابتدا دو سه نفری بیشتر نبودیم. ولی دکتر گفتند یک نفر هم که بیاید برای من بس است و شروع کردند. تا بقیه برسند، اولین حکمتی که خواندند، حکمت 204 نهج‌البلاغه بود. مضمون تفسیر استاد اینگونه بود:

تولید محتوا یا نوشتن؟

معمولاً هر 10 روز یک بار، یک سری به وبلاگ محمدرضا شعبانعلی می‌زنم و مطالب جدید را رصد می‌کنم. گاهی هم پیش می‌آید که مطالب قدیمی را مرور می‌کنم. یک مطلبی که قبلاً خوانده بودم و خیلی دوست داشتم و امروز دوباره خواندم، درباره نوشتن بود. آن قدر جلب توجه کرد که بر آن شدم تا خلاصه‌ای از آن را در وبلاگ خودم بیاورم. در ادامه، خلاصه‌ای از مطلب «کتاب نوت بوک ساراماگو | بهانه‌ای برای یادآوری اهمیت نوشتن» ارائه شده است. (برای مطالعه کامل این مطلب، اینجا کلیک کنید)

ظفرنامه - نوشته شیخ الرئیس

ایام دبیرستان بود که با یکی از نرم افزارهای نور آشنا شدم. نرم افزاری که همه آثار شیخ الرئیس ابوعلی سینا رو جمع کرده بود (+). مدام بین کتاب‌ها می‌گشتم. بیشتر کتاب‌ها عربی بود ولی چند کتاب فارسی هم بین آنها پیدا می‌شد که البته خواندن آن با عربی تفاوتی نداشت چون چیزی متوجه نمی‌شدم. در این بین، به کتاب ظفرنامه رسیدم. همزمان در همان ایام، سریال ابوعلی سینا هم از تلویزیون پخش می‌شد. خلاصه کمی در جوّ قرار گرفته و کتاب ظفرنامه را علاوه بر مطالعه کامل، یک نسخه هم استنساخ کردم.

الگوی مصرف

اخیراً با یکی از کتاب‌های آیت الله ری شهری با نام «الگوی مصرف از نگاه قرآن و حدیث» آشنا شدم. معمولاً در دوره‌های سواد مالی، از چگونگی مصرف درآمد صحبت می‌کنند. در کنار این دوره‌ها بد نیست با شیوه مصرف درآمد بر اساس روایات هم آشنا شویم که بزرگان دین چه توصیه‌ای برای مصرف درآمد داشته‌اند. در این کتاب همه روایات و آیات مربوط به مصرف درآمد جمع‌آوری و دسته‌بندی شده است و حجم کمی هم دارد. هم می‌خواستم این کتاب را معرفی کنم و هم خلاصه‌ای را که از این کتاب آماده کرده، به اشتراک بگذارم.

حاشا و کلا

 اولین محرمی بود که با همسرم به هیئت می‌رفتم. سال قبل به دلیل ابتلا به کرونا از هیئت جاماندم و در بیمارستان بستری بودم. طبق سنت هر ساله، هیئت حاج محمود بعدازظهرها جلسه دارد. از آن جایی که تهران نبودیم، به‌صورت مجازی هیئت را دنبال می‌کردیم. حاج محمود شروع به خواندن کرد:

آیا راهی هست؟

اخیراً با دعای ندبه آشتی کرده‌ام. هفته‌ها می‌گذشت و من دعای ندبه نمی‌خواندم. دوستی داشتم که هر هفته، صبح جمعه فرازی از این دعا را برایم می‌فرستاد و هر هفته از محتوای این دعا شگفت زده می‌شدم. البته که قبلاً بارها خوانده بودم ولی شاید کمتر به محتوای آن توجه کرده بودم.

دلتنگ مناجات‌های ماه رمضان

صبح که از خونه بیرون زدم، توی ماشین دنبال این بودم که تا رسیدن به محل کار پخش کنم. گوشی رو زیر و رو کردم. چند تا قطعه رو پیدا کردم ولی فایده‌ای نداشت، آروم نشدم. تا رسیدم به پوشه مناجات! اولیش رو پخش کردم و با شنیدن آن یاد شب‌ها ماه رمضان و مناجات‌هایش افتادم:

شریفه بنت الحسن (علیها سلام)

امسال برای اولین بار مسیر حله را برای پیاده روی انتخاب کرده بودیم. شب در منزل یکی از برادران عراقی ماندیم. آنجا پذیرایی مفصلی از ما شد. حمام و وای فای هم داشت (این دو عامل در انتخاب مبیت بسیار تاثیرگذار است). سه تن از همشهری های عزیز اصفهانی مون هم در آن منزل بودند. صبح موقع رفتن، گفتند که جلوتر که بروید، مزار شریفه بنت الحسن (1) است. یک خیابان فرعی است ولی ماشین مجانی آنجا هست، حتما بروید و زیارت کنید که صاحب کرامت فراوانی است.

  • ۰ نظر
  • ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۱۸:۴۱
ای ماهی دریا برایت گریه کرده

هفت صفر بود. قبل از کرونا که معمولا در این ایام تهران بودم، حتما خودم را به روضه حاج محمود می‌رساندم ولی امسال اصفهان بودم و اصلا امکان نبود. حتی اتوبوس هم برای رفتن به تهران نبود. همه اتوبوس‌ها راهی اربعین شده بودند. روضه امسال، صبح بود. من هم زودتر راهی محل کار شدم تا در مسیر، از روضه آنلاین بهره‌مند شوم. حاج محمود هم همان نوحه معروف را خواند:

  • ۱ نظر
  • ۱۸ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۵۹
راه‌کار اشک

 

چند وقتی بود که از طرف بزرگی، کتابی به من هدیه داده شده بود ولی فرصت خواندن آن را پیدا نکرده بودم. تعطیلات بین دو ترم فرصت مناسبی بود تا این کار انجام شود. از هر وقتی که خالی بود، استفاده می‌کردم تا کتاب تمام شود. کتاب گلستان یازدهم ... ولی نشد...

  • ۰ نظر
  • ۳۱ مرداد ۰۱ ، ۱۲:۱۲
یادداشت‌های مسعود شکری