همکارم زودتر از همیشه آماده رفتن شد. علت را پرسیدم. گفت به مجلس ختم یکی از اقوامش میرود. بدون اینکه بپرسم، خودش ادامه داد که بنده خدا یک خانم جوانی بوده است که تازه مشغول خواندن تخصصش بوده. یک فرزند هم داشته است. همسرش نیز متخصص قلب بوده. چند روز پیش همسر و فرزندش به آرایشگاه میروند. همین که به خانه برمیگردند، تن بیجان او را در خانه پیدا میکنند. کار تمام شده بود. علت مرگ؟ ایست قلبی!
بدون هیچ سابقه بیماری و ناراحتی قلبی، در حالی که همسرش متخصص قلب بود و خودش مشغول گرفتن تخصصش بود، اجلش فرا رسید و از این دنیای فانی به جهانی ابدی منتقل شد.
خدایش بیامرزد.
گرگ اجل یکایک ازین گله میبرد
وین گله را ببین که چه آسوده میچرند!
دیدگاهها (۱)
عارفه صاد
۰۸ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۱۸
یاد کتاب وقتی بریت ماری اینجا بود افتادم
بریت ماری از اینکه بمیره و کسی خبردار نشه و جنازه اش توی خونه اش بمونه میترسید :/
پاسخ:
۱۰ خرداد ۰۲، ۰۸:۵۰