سبک‌بار شوید تا به مقصد برسید. امیرالمومنین (علیه‌السلام)
سلام بر حاج حسن

سلام بر حاج حسن

 نمی‌دانم از چه زمانی و به چه طریقی اولین‌بار اسم تو را شنیدم و با تو آشنا شدم. واژه «پدر موشکی ایران» را شاید همه شنیده‌اند؛ اما چقدر تو را و این واژه را می‌شناسند. حتی میدان شهید طهرانی مقدم را هم شنیده‌ایم و بارها از آن عبور کرده‌ایم اما...

 اولین باری که بیشتر در تو عمیق شدم، «نخستین کنگره بین‌المللی دانشمند برجسته شهید حسن طهرانی مقدم» بود. فرصت زیادی نداشت ولی تصمیم گرفتم یک مقاله برای آن کنفرانس بنویسم. عنوان مقاله را هنوز نمی‌دانستم ولی چند منبع برای مطالعه درباره زندگی حاج حسن در سایت کنفرانس گذاشته بودند که ابتدا به مطالعه آن پرداختم و سپس عنوان مقاله پیدا شد: «ارائه ویژگی‌های مدیران جهادی در صنعت دفاعی–موردمطالعه: شهید حسن طهرانی مقدم».

 شروع کردم به خواندن و خواندن. یک برگه هم برداشته بودم و هر ویژگی و خصوصیتی از حاج حسن پیدا می‌کردم روی آن برگه می‌نوشتم. در نهایت همه آنها را کنار هم گذاشتم، دسته‌بندی کردم، مرور کردم، بارها خواندم و بالاخره مدل نهایی استخراج شد و آن را برای کنفرانس فرستادم. نزدیک کنفرانس که شد پیامی رسید که مقاله شما پذیرفته شده است. خب مقالات زیادی ارائه شده بود و خیلی از آن‌ها پذیرفته شده بود اما در روز کنفرانس کتابچه‌ای تهیه شده بود از برترین مقالات که شامل ۵ مقاله بود. نگاهی انداختم، مقاله من هم بود. خوشحال شدم و با خودم گفتم که حاج حسن به ما هم نگاهی کرده و نوشته ما را قبول کرده است.

 این ماجرا گذشت و تازه اول آشنایی ما با حاج حسن بود. بعد از آن سعی کردم که بیشتر درباره حاج حسن بدانم، هر چه فیلم و مستند درباره حاجی بود، تقریباً دیدم و هر لحظه احساس می‌کردم که بیشتر به حاج حسن نزدیک‌تر می‌شوم.

 

 و اما حالا می‌خواهم چندکلمه‌ای با حاج حسن صحبت کنم:

 

 سردار عزیز، جناب آقای حاج حسن طهرانی مقدم، سلام‌علیکم.

 اما دوست دارم مثل نیروهایت یا بهتر بگویم بچه‌هایت تو را صدا بزنم، سلام حاج حسن!

 چرا که همیشه واژه بچه‌ها را بر لب داشتی و همه نیروهایت را عین بچه‌هایت می‌دانستی و همه را به اسم کوچک صدا می‌زدی... پس سلام بر تو حاج حسن...

 ای کاش ما هم بین بچه‌هایت بودیم تا هر روز که سر کار می‌آمدی، به تک‌تک ما سر می‌زدی، با اسم کوچک صدایمان می‌کردی، احوالمان را می‌پرسیدی، همان اول صبح کلی انرژی می‌گرفتیم و بعد مشغول کار می‌شدی و ما به این سر زدن‌های تو عادت می‌کردیم...

 ای کاش مدیران و مسئولین ما از تو یاد می‌گرفتند که وقتی متوجه شدی بسته ارزاق ماه رمضان را به آن کارگر روزمزد نداده‌اند و فقط برای رسمی‌ها و کادری‌ها تهیه کرده‌اند، برآشفته شدی و گفتی اگر چیزی هست، باید برای همه باشد و همان روز عین همان بسته را برای آن کارگر روزمزد تهیه کردی... و یا آن روزی که یکی از بچه‌هایت دیر سر کار آمد، علت را جویا شدی و فهمیدی که به‌خاطر اینکه ماشین ندارد، مدت زمان زیادی را در راه است تا به سر کار برسد و آن روز از اتوبوس اول جامانده و مجبور شده مدت زمان زیادی صبر کند تا بالاخره به محل کار برسد؛ بعدازظهر همان روز آن کارمند به دفتر مدیرش می‌رود و می‌فهمد که برگه‌ای برای دریافت وام با امضای حاج حسن روی میز است تا او بتواند یک ماشین بخرد و دیگر دغدغه سر کار آمدن نداشته باشد و فقط و فقط روی کارش تمرکز کند.

 اینها که می‌گویم یکی دو مورد نبوده است، بلکه سیره تو بود. مثل آن روزی که بچه‌ها دیدند خیلی از این سوله به آن سوله می‌روی و در محوطه چرخ می‌زنی، آن هم با پای پیاده! برایت یک دوچرخه خریدند تا حداقل کمتر خسته شوی اما تو آن را قبول نکردی و وقتی که مطمئن شدی همه بچه‌هایت دوچرخه برایشان تهیه شده است، آن وقت با این دوچرخه به همه جا سر می‌زدی؛ چرا که تو مدیر پشت میز نشین نبودی! مدیر در میدان و مدیر در عمل!

 ای کاش می‌توانستم نماز جماعتی را پشت سر تو و نزدیک به تو بخوانم تا ببینم چطور در هنگام قنوت دستانت را بالا می‌آوردی، بالاتر از سر که گویی به آسمان متصل شده است و ای کاش می‌توانستم بشنوم که در قنوت چه می‌خوانی تا از این به بعد، ذکر قنوتم عوض شود.

 عملیات وعده صادق که انجام شد، همه از توانمندی‌های ایران صحبت کردند و شب عملیات، خیلی‌ها هم تصویری از تو منتشر کردند و خود را مدیون تو دانستند... آری وعده صادق، همان وعده تو بود که گفته بودی روی مزارت این‌گونه بنویسند: اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند و به وعده‌ات پس از چند سال عمل کردی و البته به قول خودت باذن الله بود... این کلمه را همیشه می‌گفتی تا مبادا بچه‌هایت به خود مغرور شوند و کار را از خوشان بدانند. اگر در شب عملیات بودی، حتماً پس از آن به‌رسم همیشه به روی خاک می‌افتادی و سر به سجده می‌گذاشتی. اما حیف که در شب عملیات صدای تو را برای رمز عملیات نشنیدیم و سر به سجده گذاشتنت را ندیدیم.

 حاج حسن! برای ما دعا کن و راه را به ما نشان بده... دلمان برایت تنگ می‌شود...

 


اما چند منبع برای اینکه با حاج حسن بیشتر آشنا شویم:

📚 بخوانیم (کتاب):

 

📃 بخوانیم (غیر از کتاب):

 

🎧 بشنویم:

 

🎬 ببینیم (فیلم و مستند):

 

📷 ببینیم (عکس):

 

 

📃 فایل مقاله ارائه ویژگی های مدیران جهادی در صنعت دفاعی - شهید حسن طهرانی مقدم

 

در حال تکمیل ...

۰ ۰ ۱ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۱)

سلام

پستی زیبایی بود و بابت توانمندیهاتون بهتون تبریک میگم 

لینکی که برای دانلود مقاله تون گذاشتید کار نمیکنه متاسفانه

پاسخ:

۱۷ خرداد ۰۳، ۱۹:۱۱
سلام و رحمت
خواهش می کنم
لینک رو امتحان کردم، مشکلی نداشت
وقتی روی لینک می زنید، یه صفحه دیگه باز میشه؛ توی اون صفحه روی "دریافت لینک دانلود" بزنید و بعد گزینه "دانلود فایل"

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یادداشت‌های مسعود شکری
معرفی
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
پیوندها
بایگانی