اخیراً با دعای ندبه آشتی کردهام. هفتهها میگذشت و من دعای ندبه نمیخواندم. دوستی داشتم که هر هفته، صبح جمعه فرازی از این دعا را برایم میفرستاد و هر هفته از محتوای این دعا شگفت زده میشدم. البته که قبلاً بارها خوانده بودم ولی شاید کمتر به محتوای آن توجه کرده بودم.
اما حالا سعی میکنم هر هفته جمعه صبحها این دعا را بخوانم و به معانی آن توجه کنم. حتی بعضی هفتهها، هر روز صبح در ماشین که مشغول رانندگی به سمت محل کار هستم، فرازهایی از این دعا را گوش میکنم. بهترین فرازی که دوست دارم و همیشه تکرار میکنم، این است: «هلْ اِلَیک یا بْنَ اَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقی»... آقاجان! آیا راهی هست که بتوانیم شما را ملاقات کنیم؟
چند سال پیش در کلاس مهدویت، استاد ما اینطور میگفت که ما هنوز نیاز واقعی خودمان را به امام نفهمیدهایم. زندگیمان را میکنیم، درس و بحث و کار و رفت و آمد و همسر و خانواده و... همه چیز به راه است. حالا یک شب چهارشنبهای، یک صبح جمعهای، یک غروب جمعهای، یک سفر به جمکرانی... هم لابه لای کارهایمان هست تا اسمی از حضرت ببریم و بگوییم که ما هم به یاد ایشان هستیم. در حالی که اگر نیاز واقعیمان را به حضرت درک کنیم، شبانه روز به فکر ایشان خواهیم بود. اگر فردی تشنه باشد، در خواب هم به دنبال آب است اما چه کنیم که تشنه نیستیم و یا احساس تشنگی نداریم.
مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی(ره) از نیکانی است که تشرفاتی به محضر حضرت(ع) داشتهاند. در دورهای که ایشان به نیت دیدار امام زمان(ع)، مکرر به مسجد مقدس جمکران میرفتند، یک بار در بین آب دادن به زائران در فصل گرما، با سیدی خوش سیما روبهرو شده، به خود میگوید شاید این سید، تازه از راه رسیده و تشنه باشد... و پس از نوشاندن آب به ایشان عرضه میدارد: «آقا! شما که از سادات هستید، دعا بفرمایید که خداوند فرج آقا امام زمان(ع) را زودتر برساند»، سید نظری به آب دوخته و میفرماید:
«شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمیخواهند، اگر میخواستند، دعا میکردند و فرج میرسید.» و از نظر پنهان میشود (+).
می دانم اینجایی و من را زیر پر داری
اشراف بر حال دلم از هر نظر داری
من بارها با چشم خود دیدم هوایم را
از هر که حتی والدینم بیشتر داری
گفتی خودم پیگیر وضع رعیتم هستم
گفتی خودت با من بگو حرفی اگر داری
حالا رعیت با تو عرضی مختصر دارد
البته می دانم خودت بهتر خبر داری
آقا تقاضا میکنم یک بار یادم کن
در آن قنوتی که سحر با چشم تر داری
ای کاش بودم آنچنان که قسمتم میشد
از آن اشاراتی که با اهل سحر داری
من راضیام ، من قانعم ، من هر چه میخواهی
قربان آنچه تو برایم زیر سر داری
پینوشتها:
1- این شعر زیبا را حاج محمود زیباتر خوانده است. توصیه میکنم، حتماً گوش کنید (از اینجا دانلود کنید)
2- نگارنده این متن هم دچار غفلت است. برایش دعا کنید تا به قدر لیوان آبی به یاد حضرت باشد.
3- مطلبی را از وبلاگ خونه آبی در همین راستا به عاریت میگیرم که چه خوب گفته است و چقدر به جان و دل مینشیند: (+)
دیشب بین خودم و شما آقای من شباهت پیدا کردم!
هر دو تنهاییم... شاید من تنهاتر...
هر دو منتظریم... شاید شما منتظرتر...
هر دو شب برای هم دعا میکنیم... من برای ظهور شما و شما برای اصلاح من...
و این آغاز راه عشق است... آقای مهربان من...
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.