امروز برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم. برای پرداخت در صف ایستادم. انتظار در صفها فرصتی است برای فکر کردن و دقت به جزئیات اطراف. در همین حین، نگاهم به دیوار آن طرف فروشگاه افتاد. تابلویی کوچک، اما پرمفهوم آنجا بود. روی تابلو نوشتهای توجهام را به خود جلب کرد:
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار
قالی زندگیات را نخرند!
چند لحظهای خیره ماندم. این جملهها به شکلی عمیق، ذهنم را درگیر کرد. واقعاً، زندگی چیست اگر نه بافتن تار و پودی که شاید نقش نهاییاش را هنوز خوب نمیدانیم؟ شاید فکر میکنیم که خودمان همه چیز را تحت کنترل داریم، اما واقعیت این است که نقشه اصلی زندگی را کسی دیگر کشیده و ما فقط بافندهایم. باید دقیق ببافیم، باید حواسمان باشد که در آخر، این قالی را بپسندند. حالا این نقش زندگی چیست؟ کدام رنگها را باید انتخاب کنیم؟ چطور میتوانیم مطمئن شویم که قالی زندگیمان ارزشمند خواهد بود؟
همین افکار باعث شد تا عمیقتر به این موضوع بیندیشم...
در هر رج از این قالی، انتخابهای ما همچون نخهایی هستند که به هم گره میخورند و طرح نهایی را میسازند. هر روز که از خواب بیدار میشویم، انگار که بافندهای هستیم که باید رج دیگری از این قالی را ببافد.
همچنان که نخهای زندگی را در دست داریم، هر رج که پیش میرویم، ممکن است اشتباهاتی کنیم. شاید نخی را اشتباه بهکار ببریم، شاید رنگی که انتخاب کردهایم با سایر رنگها هماهنگ نباشد. اما این بخشی از هنر زندگی است. شاید در لحظهای که رجی را میبافیم، ندانیم که این اشتباه چه تأثیری خواهد گذاشت، اما در نهایت، وقتی که به عقب نگاه میکنیم و طرح کلی را میبینیم، شاید این اشتباهات هم معنایی عمیق داشته باشند.
اما فراموش نکنیم که هر لحظه، باید به نقشه اصلی نگاه کنیم. آن نقشهای که شاید خودمان آن را نکشیدهایم. نقشهای که از جایی بالاتر برایمان ترسیم شده است. اگر چشمهایمان را ببندیم و فقط بافنده باشیم، ممکن است در نهایت، نقش زیبایی که برایمان در نظر گرفته شده بود را خراب کنیم. پس باید با دقت، با حوصله و با اعتماد به آن نقشه، نخها را انتخاب کنیم و طرح زندگیمان را ببافیم.
در نهایت، زندگی چیزی بیش از یک قالی نیست. قالیای که وقتی آن را تمام کردیم، باید به آن افتخار کنیم. نه به خاطر اینکه همه چیز طبق خواستههای ما پیش رفته است، بلکه به خاطر اینکه با دقت و عشق، هر نخ را در جای خود قرار دادهایم.
در نهایت، این دست اجل است که با قیچی، نخهای به دار بسته این قالی را میچیند و قالی تا هر کجا که اجل اجازه دهد، آماده نمایش است و دیگر فرصتی برای اصلاح نیست.
به نظر شما زندگی چه شباهتهای دیگری با بافتن قالی دارد؟
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.