گل همیشه بهار

گل همیشه بهار

یک ربع به امتحان مونده بود. برف سنگینی همه جا را سفید پوش کرده بود. مشغول مرور کردن خلاصه‌ها بودم و به سرعت به سمت محل آزمون‌ها در حال قدم زدن بودم. مرتب با خودم گفتم که عجب مناظر قشنگی... حیف است که عکس نگیرم. از طرف دیگر گفتم عکس بماند برای بعد از امتحان!

در بین راه یک گل همیشه بهار که لباسی از برف پوشیده بود، توجه مرا به خودش جلب کرد. پاهایم از حرکت ایستاد. دوستم گفت برویم، امتحان دیر شد. گفتم برو من الان میام. گوشی را درآوردم و عکسش را گرفتم. 

بعد از امتحان هم برگشتم و کلی عکس دیگه گرفتم ولی هیچ کدوم به اندازه همون عکس، به دلم ننشست. برای چند نفری هم که فرستادم، خیلی دوست داشتند.

خلاصه اینکه از تک تک لحظات زندگی استفاده کنیم. 

۰ ۰ ۱ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۱)

خیلی زیباست و مقاومتش توی سرما انگیزه بخشه :)

پاسخ:

۱ اسفند ۰۱، ۱۵:۱۶
گل همیشه بهارم، ببین خزان باقی است
خراش صاعقه بر چهر آسمان باقی است 

امید رویش گل را خزان ربود ز باغ
امید رجعت سرسبز باغبان باقی است 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یادداشت‌های مسعود شکری
آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
پیوندها
بایگانی