خدایا به عزتت سوگند، اگر مرا از در خانهات برانی، جایی نخواهم رفت و از چاپلوسی کردن نسبت به تو پا پس نمیکشم. چرا؟ به خاطر اینکه به قلبم الهام شده است که کرم و گستردگی رحمتت بیش از اینهاست… اصلا به فرض که بخواهم جایی بروم، بنده جز در خانه مولایش کجا را دارد که برود؟ مخلوق به چه کسی جز خالقش میتواند پناه برد؟
خدایا اگر مرا غل و زنجیر کنی و در بین مردم مرا از عطا و لطفت محروم کنی، در حالی که به دیگران لطف کردهای، و اگر هر چه کردهام روی میز بریزی و به همه نشان دهی و در آخر سر هم بگویی: برو به جهنم!
من باز هم به تو امید دارم و محبت تو از قلبم بیرون نمیرود. هی از پشت سر نگاه میکنم تا شاید آن لحظه آخر مرا ببخشی و بگویی: او را برگردانید!
من فراموش نمیکنم که در دنیا چقدر به من لطف کردی و چقدر خطاهایم را از بندگانت پوشاندی و نام نیک مرا بین آنها پرآوازه ساختی…
ای آقا و مولای من، محبت دنیا را از دلم بیرون کن و مرا همنشین پیامبرت و خاندانش که بهترین برگزیدگان تو از مخلوقاتت هستند، قرار بده و مرا به مقام توبه برسان و بر گریه بر احوال خویشتن یاری کن…
گریه؟ گریه برای چی؟
من عمرم را به امروز و فردا کردن و آروزهای باطل تباه ساختم
و اکنون به جایگاه کسانی رسیدم که از خیر و صلاح ناامید شدهاند
پس آیا کسی هست که حالش از من بدتر باشد؟
اگر من با همین حالم به قبر وارد شوم، چه کنم؟
قبری که آن را برای خواب و استراحت آماده نکردم و فرشی از کار نیک در آن نینداختم…
چگونه گریه نکنم در حالی که نمیدانم بازگشت من به کجا و چگونه است؟
من اکنون به خودم نگاه میکنم، به نفسم که مرا فریب میدهد و روزگار را میبینم که نیرنگ میکند، در حالی که بالهای مرگ بالای سرم به حرکت درآمده و آن را حس میکنم… واقعا این حال گریه دارد…
گریه میکنم برای آن لحظهای که جان از بدنم بیرون میآید
گریه میکنم برای تاریکی قبرم
گریه میکنم برای تنگی لحدم
گریه میکنم برای پرسش منکر و نکیر از من
گریه میکنم برای بیرون آمدنم از قبر در حالی که عریان و خوار و ذلیل شدم و بار سنگین گناهانم را به دوش میکشم. در همین لحظه یک نگاه به سمت راست میاندازم و نگاهی دیگر به سمت چپ. هر کس دنبال کار خودش است.
چهرههایی را میبینم که روشن و خندان و خوشحالاند و چهرههایی که غبار بدبختی و سیه روزی بر چهره آنها نشسته و سیاهی و خواری آنها را پوشانده است…
ای آقای من، همه امید و توکل و پناه و اعتمادم تویی…
نگاهت را در آن روز از من نگیر…
ترجمه آزاد از فرازهای دعای ابوحمزه ثمالی
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.